زندگی سبز
از همه چیز
دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, :: 11:29 ::  نويسنده : مهدی .ص       

بر باد رفت

.......در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود دگر زندگانیم
موی سپید بر سر من تاخت ای دریغ
پیچید روزگار کفن بر جوانیم
گاهی به سوی مسجد و گاهی به میکده
ای عشق دربدر به کجا میکشانیم
چون شمع در سکوت شبستان انزوا
بگداخت جان ز حسرت بی همزبانیم
در خاکپای دوست فکندم سر از غرور
این است با فلک سبب سرگرانیم
ایکاش پای بند قفس بود جان من
تا وا رهد دل از غم بی همزبانیم
از زندگی ملولم و در خویشتن اسیر
ای مرگ همتی که ز خود وارهانیم
چون گردباد چند پیچم به پای خویش؟
ای روزگار از چه به سر میدوانیم
مانند لاله سر به بیابان نهد ز سوز
هر کس که بشنود غم سوز نهانیم


دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, :: 11:22 ::  نويسنده : مهدی .ص       

با همه ی بی سر و سامانی ام


باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آماده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام


دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, :: 11:17 ::  نويسنده : مهدی .ص       

دلم...را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم

چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم

اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم

چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم

سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم



دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, :: 11:13 ::  نويسنده : مهدی .ص       

"ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ... ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻖ ﻧﯿﺴﺖ!" ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﻐﺰ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ. ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ: "ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ"



یک شنبه 21 دی 1393برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : مهدی .ص       

اگر تو نبودی

...... نمیدانم هر روز برای چه کسی مینوشتم
هر جلوه زیبا ناخوداگاه مرا به یاد تو می اندازد
و لاجرم مرا با خود به اوج میبرد
سرنگون میسازد ، میخنداند و میگریاند
ایکاش لا اقل دستم را میگرفتی
تا حرارت عشقم را درک کنی
گرچه میدانم هرگز نمیفهمی چقدر دوستت داشتم
و مشکل من اینروزها ، همین است



یک شنبه 21 دی 1393برچسب:, :: 1:17 ::  نويسنده : مهدی .ص       

خیلی وقته دردی تو دلمه
اما کو
کسی که بشنود
کسی نیست
دیگه
اینو باور دارم دیگه یاری نیست
مرحمی بر این زخم قدیمی نیست
خیلی وقته دیگه این دل تو سینه مرده
راز پنهانیش دیگه شده یک مهره سوخته
می دونی چیه سینه پر از درده اما
دل شکسته دیگه شکسته
مرحمی جز سکوت
نیست به دل شکسته می دونی
چه خبره
باز هم بگو
می خواهم باشم
همان غروب پاییز
باز هم دل منو بشکون و برو
خیالی نیست........
من هستم پر از درد

با یک قلبی شکسته



یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 21:50 ::  نويسنده : مهدی .ص       

هرگز نگو که دوست داری...

اگر حقیقتا به آن اهمیت نمی دهی.....

درباره احساست سخن نگو...

اگر واقعا وجود ندارد.....

هرگز دستی را نگیر...

وقتی قصد شکستن قلبش را داری.....

هرگز نگو همیشه...

وقتی می دانی که جدا می شوی.....

هرگز به چشمانی نگاه نکن...

وقتی قصد دروغ گفتن داری.....

هرگز سلامی نده...

وقتی که می دانی خداحافظی در پیش است.....

به کسی نگو تنها اوست...

وقتی در فکرت به دیگری فکر می کنی.....

...قلبی را قفل نکن...

.....وقتی کلیدش را نداری.....



یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 11:21 ::  نويسنده : مهدی .ص       

کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم هستی
که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری



یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 11:12 ::  نويسنده : مهدی .ص       

بی هیچ ملاحظه ای، هیچ تاسفی، هیچ شرمی،
دیوارهایی به دورم ساخته اند،

ضخیم و بلند.
و اکنون با حسی از نومیدی در اینجا می نشینم.
نمی توانم به چیزی دیگر فکر کنم:

این سرنوشت ذهنم را تحلیل می برد -
که من بیرون، چه اندازه کار داشتم.
وقتی این دیوارها را می ساختند،

چگونه ممکن بود متوجه نشوم!
اما هیچوقت از آنانی که می ساختند،

حتی صدایی نشنیدم.
چه نامحسوس مرا از دنیای بیرون گسسته اند.



یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, :: 10:52 ::  نويسنده : مهدی .ص       

برایت رویاهایی آرزو می‏کنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود.
برایت آرزو می‏کنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی.
برایت شوق آرزو می‏کنم. آرامش آرزو می‏کنم.
برایت آرزو می‏کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده‏ ی کودکان.
برایت آرزو می‏کنم دوام بیاوری
در رکود، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار.
بخصوص برایت آرزو می‏کنم که خودت باشی



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

 
درباره وبلاگ

خسته ام از شب و از شاید باد و شاید این پاییز و باران زمستانش و یا گریه ی پرنده ای در بیشه زار که روزگار رفته و دردهایش را به یاد آورده است غرق در افکارم احساس می کنم که دست های ژوئن پیر خسته قلب ام را از فروپاشی باز می دارد تا به زندگی ادامه دهم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زندگی سبز و آدرس mehdisafazade.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 15136
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1